تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
بخش 11 – حکایت بقال و طوطی و رون ریختن طوطی در دکان
بود بقالی و وی را طوطیی
خوش نوایی سبز گویا طوطیی
در ادوار پیشین مغازه داری وجود داشت که این بقال صاحب یک طوطیی بود
طوطی مذکور دارای اواز خوبی بود و رنگ پرهایش سبز و حسن بزرگش که با مشتریان مکالمه میکرد
------------------------
در دکان بودی نگهبان دکان
نکته گفتی با همه سوداگران
در حقیقت پاسبانی مغازه را برعهده داشت و با مشتریان مغازه نکات ظریف ونغز می گفت
----------------------------
در خطاب ادمی ناطق بودی
در نوای طوطیان .حاذق بدی
طوطی داستان بقول امروز به دو زبان مسلط بود
هم با انسانها بخوبی صحبت میکرد
هم در نغمه طوطیان تبحر خاصی داشت
خواجه روزی سوی خانه رفته بود
بر دکان طوطی نگهبانی نمود
صاحب مغازه در یکی از روزها برای انجام ضرورتی به خانه اش مراجعه نمود
و طبق معمول طوطی در غیاب خواجه وظیفه دکان داری را بر عهده داشت
-----------------------------------------
گربهای برجست ناگه بر دکان
بهر موشی طوطیک از بیم جان
در همین حال که صاحب مغازه نبود گربه ای از فرصت سواستفاده نمود و وارد مغازه گردید
قصد گربه تعقیب و شکار موش بود و طوطی مسکین از ترس جان خویش
ادامه در بیت بعد
-------------------------------------------
جست از سوی دکان سویی گریخت
شیشههای روغن گل را بریخت
طوطی فرار کرد از این طرف مغازه به سوی دیگر
و در این فعل و انفعال شیشه های روغنل شکست و تمام کف مغازه را الوده به چربی شد
--------------------------------------
از سوی خانه بیامد خواجهاش
بر دکان بنشست فارغ خواجهوش
خواجه پس از مراجعت از خانه بیخبر از این اتفاق وارد مغازه شد
و با اسودگی خاطر در گوشه ای از مغازه نشست
---------------------------------
دید پر روغن دکان و جامه چرب
بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب
خواجه پس از مشاهده صحنه و اطلاع بر این اتفاق که مغازه و البسه پر از چربی شده
ناراحت شد و با وسبله محکم بر فرق سر طوطی زد که از شدت ضربه پرهای سرش ریخت و بقول معروف کچل گردید
---------------------------------------
روزکی چندی سخن کوتاه کرد
مرد بقال از ندامت آه کرد
طوطی داستان بمجب ناراحتی چند روزی سخن گفتن را ترک نمود و دیگر با مشتریان سیرین زبانی نمیکرد
مرد بقال وقتی این مصیبت را دید از ندامت این کار اه میکشید
----------------------------------------
ریش بر میکند و میگفت ای دریغ
کافتاب نعمتم شد زیر میغ
خواجه صاحب از عصبانیت ریش خویش را از صورت جدا میکرد کنایه از حرکات غیر ارادی در لحظات عصبانیت
و میگفت افتاب برکت و رزق من در زیر ابر پنهان شد یعنی بر اثر این اتفاق و سکوت طوطی دیگر رونق کسب و بار من به کسادی تبدیل شده است
----------------------------------------
دست من بشکسته بودی آن زمان
که زدم من بر سر آن خوش زبان
با حسرت خودش را نفرین نمود
که ایکاش در ان لحظه انجام این کار دستم شکسته بود
هنگامی که با ضربه دست بر سر ان مرغ خوش الحان زدم
--------------------------------
هدیهها میداد هر درویش را
تا بیابد نطق مرغ خویش را
بقال برای اجابت دعای خویش و عودت نطق طوطی هر انسان کامل و درویش مستجاب الدعوه را زیلرت میکرد
نذورات خویش را به امید نیل به خواسته تقدیم مینمود
مسایل السلوک
مولانا در این بیت به یک مورد عرفانی اشاره میکند
که برای رسیدن به نیازها باید نیاز مندان را دریابیم
واین مهم در ایات و روایات بسیار مورد تاکید است
نص صریح قران هست که ای پیامبر برای شرف هم صحبتی با تو بگو ماقبلش صدقه بدهند
و سنت نذر و صدقه برای حصول به مقصد یک اصل است
--------------------------
بعد سه روز و سه شب حیران و زار
بر دکان بنشسته بد نومیدوار
بعد این مقدمات مدت سه شبانه روز بقال در مغازه حیران و پریشان نشسته بود
در حالی که امیدش به یاس تبدیل شده بود
-------------------------
مینمود آن مرغ را هر گون نهفت
تا که باشد اندر آید او بگفت
بقال برای عودت نطق طوطی هرگونه کار عجیب و غریب انجام داد
تا طوطی داستان دوباره به صحبت در بیاد و نغمه اغاز نماید
--------------------------
جولقیی سر برهنه میگذشت
با سر بی مو چو پشت طاس و طشت
جولق در قدیم به دراویش قلندر میگفتند
تا اینکه یک قلندر سر برهنه و کچل وارد مغازه شد
واینقدر کچلی داشت که سزش مانند طاس وطشت صاف و براق مینمود
---------------------------
آمد اندر گفت طوطی آن زمان
بانگ بر درویش زد چون عاقلان
با مشاهده درویش کچل طوطی به نطق امد و با صدای بلند خطاب به قلندر گفت که ای فلان
------------------------------------------------
کز چه ای کل با کلان آمیختی
تو مگر از شیشه روغن ریختی
ای کچل چرا موهای ریخته است علتش چیه؟
شاید تو هم مانند من شیشه روغن را واژگون نموده ای و روغنها را ریخته ای
---------------------------
از قیاسش خنده آمد خلق را
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
از مقایسه طوطی خلایق حاضر در ان مکان همه به خنده افتادند
زیرا فکر میکرد درویش کچل نیز بخاطر ریختن روغن مورد حمله قرار گرفته است
مسایل السلوک
مولانا بعد یک مقدمه طولانی از این لحظه اموزه های عرفانی خویش را در عمل قیاس اغاز مینماید
---------------------------
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
لذا باید بسیار مواظب باشیم که هیچوقت مقایسه ای بین کاملین و ناقصین نداشته باشیم
گر چه در حالت نوشتن شیر لبنی را و شیر جنگل را بطور یکسان نگارش میکنند
مسایل السلوک
این نوع برداشت غیر عاقلانه همیشه بوده و خواهد بود
در قران مشرکین عنوان میکردند او انسانی است مثل ما در بازارها راه میرود غذا میخورد و میخوابد پس محمدص چه برتری بر ما دارد
این نوع قیاس در قران مذمت شده
امروز متاسفانه در امت و پیامبر گاها همین الفاط از دهنشان خارج مبگردد
و استناد به ایه
انا بشر مثلکم یوحی
میکنند
در حالی که با اندک تعقل متوجه میشیم که اولا پیامبر مقام بالاترند و ازحیث تواضع فرمایش میکنند
لذا ما نباید این جسارت را نماییم وبگوییم که محمد علیه السلام بشری است مانند ما
و نکته دوم در ادامه ایه فوق کلمه یوحی است
یعنی ایشان امتیاز وحی و عصمت و معراج و شفاعت و هزاران .
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 317
بازدید ماه : 534
بازدید کل : 14325
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
